اشعار عاشورايي از شاعران معاصر
خاک حرمت ، مهر نماز است حسین (ع) |
|
راه تو ، همیشه چارهساز است حسین (ع) |
ای خون تو دشنه بر گلوگاه ستم |
|
از خون تو شیعه ، سرافزار است حسین(ع) |
* * * | ||
مه بارقهای است در شبستان حسین (ع) |
|
شب ، حادثهای ز درد پنهان حسین (ع) |
هر صبح ، ز دامن افق ، خون آلود |
|
خورشید بر آید از گریبان حسین (ع) (مشفق کاشانی ) |
* * * | ||
او روز شهود خویش را میدانست |
|
گودال فرود خویش را میدانست |
چون شاعر چیرهای از آغاز سخن |
|
پایان سرود خویش را میدانست (محمدرضا محمدی نیکو ) |
* * * | ||
ازبهر ستیز و مرگ ، آماده شوید |
|
در محضر عشق دوست ، افتاده شوید |
از خون حسین بشنوید این پیغام |
|
در طول زمان همیشه آزاده شوید (سید هاشم نبی زاده ) |
* * * | ||
بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز |
|
خورشید ، فرا ز نیزهها مانده هنوز |
در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون |
|
از رونق دشت کربلا مانده هنوز (محمد پیله ور ) |
* * * | ||
یک قافله غم ، زکربلا آوردم |
|
صد شور و نوا ، زنینوا آوردم |
بر روشنی تیره دلان کوفه |
|
یک ماه ، به روی نیزهها آوردم (محمود تاری ) |
* * * | ||
همواره تجّسم قیام است حسین (ع) |
|
در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع) |
در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز |
|
دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع) (معصومه جمهوری ) |
| ||
در باور شب ، شهاب بودن ، عشق است |
|
هم صحبت آفتاب بودن ، عشق است |
در کرب و بلا به روی لبهای حسین (ع) |
|
یک جرعه زلال آب بودن ، عشق است (مژگان دستوری ) |
* * * | ||
عالم ، همه خاک کربلا بایدمان |
|
پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمان |
تا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید |
|
همواره حسین ، مقتدا بایدمان (زنده یاد سید حسن حسینی ) |
* * * | ||
از خون تو شمشیر ، وضو بگرفته است |
|
مرگ از تو هزار آبرو بگرفته است |
زان بادة خونین که تو بر لب زدهای |
|
آتش به دل جام و سبو بگرفته است (سید هاشم نبی زاده ) |
* * * | ||
تیغ از رخ او ز ترس ، گریان گردید |
|
مرگ از نگهش به خویش لرزان گردید |
آوخ ، چه سیه کاری و ننگی ابدی |
|
از مرگ حسین (ع) ، سهم انسان گردید (سید هاشم نبی زاده ) |
* * * | ||
گر بر ستم قرون ، بر آشفت حسین (ع) |
|
بیداری ما خواست ، به خون خفت حسین (ع) |
آنجا که زمان ، محرم اسرار نبود |
|
با لهجة خون ، سرّ گلو گفت حسین (ع) (زنده یاد سید حسن حسینی ) |
|
* * * | |
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) |
|
هر چیز که داشت بیریا داد حسین (ع) |
یعنی که تأملی کنید ای یاران ! |
|
آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟ (سید هاشم نبی زاده ) |
* * * | ||
آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع) |
|
از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع) |
از بهر سرودن یکی قطعة سرخ |
|
(زنده یاد سید حسن حسینی ) هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع) |
| ||
هم «حیّ علی الفّلاح » او خونین بود |
|
هم سجده بی سلاح او خونین بود |
افسوس که چند ساعتی بعد نماز |
|
پیشانی ذوالجناح او خونین بود (علیرضا دهقانیان ) |
* * * | ||
در دشت عطش ، لاله صفت سوخت حسین (ع) |
|
تا مشعل آزادگی افروخت حسین (ع) |
بر لوح فلق ، تا به قیامت ، نقش است |
|
درسی که زخون ، به خلق آموخت حسین (ع) (احمد ده بزرگی ) |
* * * | ||
عشق است که سوی کربلا میآید |
|
با پرچم خون و بانگ «لا » میآید |
تا نقش کند، ستارة صبح سپید |
|
بر قامت نیزه ، سر جدا میآید (یونس رنجکش ) |
* * * | ||
ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم |
|
سرمست زشور جام عاشوراییم |
گشتیم چو قطره ، محو در عشق حسین (ع) |
|
اکنون به طفیل عشق او دریاییم (محمود شاهرخی ) |
* * * | ||
هر چند که مضمون غریبت تنهاست |
|
نام تو سرِود موج موج دریاست |
بالی ز علی (ع) است با تو ، بالی زحسین (ع) |
|
پرواز تو از غدیر تا عاشوراست (مصطفی محدثی خراسانی ) |
* * * | ||
هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند |
|
با سرورِ آفتاب بیعت کردند |
رفتند و به دریای ابد پیوستند |
|
چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند (روزبه فروتن پی ) |